قسمتی از متن کتاب :
و ما هم گفتیم آری سحر گذشته و ما مانده بی خیال و سحر گذشت و ما آنقدر بی خیال ماندیم، که در شبی دیگر گرفتار شدیم و ما سحر را بیاد داشتیم بیاد داشتیم زمانی را که شهرمان شب نبود، بیاد داشتیم زمانی را که شهرمان تاریک نبود، شهرمان غمگین نبود، شهرمان خفقان نگرفته بود.